مارال، دختر جوان کرد، اسبش را به سوی زندان شهر میتازاند تا پدر و نامزدش، دلاور، را که هر دو در حبساند ملاقات کند. شخصیتهای اصلی داستان همگی به هنگام دیدار مارال از زندان شهر و بازگشت به نزد عمهاش، بلقیس، معرفی میشوند. بلقیس و شوهرش، کلمیشی، سه پسر و یک دختر به نامهای خانمحمد، گلمحمد، بیگمحمد، و شیرو دارند. خشکسالی شدید امرار معاش این خانواده را که غالباً متکی بر چوپانی است، دشوار کرده و آنان را به دیمیکاری که محصول و سود قابلتوجهی ندارد واداشتهاست.
عباس در گفته:
حیف نیست این کتاب خوب رو به من هدیه ندید ، من مدت هاست دوست دارم رمان کلیدر رو بخونم ولی قیمتش بالاست توان خریدشو ندارم .
سیدمحمدجواد تقوی در گفته:
سلام دوست عزیز
کتاب کلیدر درحال حاضر از تخفیف خیلی خوبی برخوردار هست ، به نحوی که فکر نمیکنم جایی ارزان تر از ما این کتاب رو ارائه کنند ، با این حال اگر زنگوله نارنجی رنگ پایین سمت راست رو بزنید و عضو خبرنامه نوتیفیکیشن ما بشید میتونید از تخفیف های فصلی که روی همه کتاب ها میدیم باخبر بشید .
میترا رسولی در گفته:
من اغلب کتاب های محمود دولت آبادی رو خوندم ولی رمان کلیدر چیز دیگه ایه ، درسته یکم طولانیه ولی اصلا حوصله سربر نیست از بس که داستانش برام کشش داشت .