کتاب مغازه خودکشی
« لوکریس! یه لحظه بیا. »
خانم تواچ درِ زیرِ راه پله را باز کرد. ماسک ضد گازی به صورتش زده بود که صورت و گردنش را پوشانده بود. چشمان گرد و بازش بالای محفظه ی فیلتردار و بزرگِ جلو دهانش او را شبیه مگسی خشمگین کرده بود. جهت خرید کتاب مغازه ی خودکشی از فروشگاه لیبرو اقدام کنید
لباس سرتاپا سفیدی تن کرده بود. دستکش های جراحی اش را از دست درآورد و نزد شوهرش رفت. میشیما او را صدا زده بود تا درباره ی یکی از مشتری ها به او توضیح بدهد. « اون خانم به یه چیز زنونه احتیاج داره. »
صورت مگس وار خانم تواچ از پشت ماسک وزوز کرد. بعد فهمید هنوز ماسک را درنیاورده است. بند آن را از سرش باز کرد و ماسک را در دستش گرفت. « آه، یه چیز زنونه، خب، فکر کنم سم از همه شون بهتر باشه. زنونه ترین چیزیه که داریم. اتفاقاً الآن تو انبار داشتم سم درست می کردم. »
دکمه های روپوش سفیدش را باز کرد و وسایلش را روی پیشخان کنار صندوق گذاشت. « سم… خب، چی خدمت تون بدم؟ سمِّ تماسی داریم که اگه دست به ش بزنید، می میرید. سم های بو کردنی و خوردنی هم داریم. کدوم شون رو می پسندید؟ »
زن که انتظار چنین سوالی را نداشت گفت « اوم… کدوم شون بهتره؟»
لوکریس جواب داد « سم های تماسی: اسید مارماهی، سمِّ قورباغه ی طلایی، ستاره ی شب، ژل مرگ بار، وحشت خاکستری، روغن مات، سمِّ گربه ماهی… تازه همه ش این ها نیستند. محصولات دیگه توی قفسه ی تره بارند. » و به بطری های فراوان آن قسمت اشاره کرد.
« سم های بویایی چی؟ اون ها چه طورند؟ » قورباغه ی طلایی، ستاره ی شب، ژل مرگ بار، وحشت خاکستری، روغن مات، سمِّ گربه ماهی… تازه همه ش این ها نیستند. محصولات دیگه توی قفسه ی تره بارند. » و به بطری های فراوان آن قسمت اشاره کرد.
« سم های بویایی چی؟ اون ها چه طورند؟ »
« ببینید، خیلی ساده ست؛ در بطری رو باز می کنید و محتوای اون رو بو می کشید؛ می تونه زهر عنکبوت، نفس مرد حلق آویزشده، ابر زرد، زهرابه ی چشم بد، رایحه ی صحرا و از این جور چیزها باشه. »
« اُه، نمی دونم چی انتخاب کنم. این جوری که شما می گید واقعاً گیج شدم. »
خانم تواچ پاسخ داد « ناراحت نباشید. طبیعیه که نتونید تصمیم بگیرید. اگر هم ترجیح می دید خوردنی باشه، عسل سرگیجه داریم. پوست رو قرمز می کنه و باعث می شه خون عرق کنید. » برای خرید کتاب مغازه ی خودکشی همین حالا بخرید
مشتری اخم کرد. لوکریس از او پرسید « حالا چرا می خواید خودتون رو بکشید؟ »
« از مرگِ یکی خیلی به هم ریختم. همه ش به اون فکر می کنم. به خاطر همین اومده م این جا. هر کاری می کنم نمی تونم فراموشش کنم. »
« می فهمم. خب پس به ت استریکنین رو پیشنهاد می کنم. از گیاه جُوزُالُقِی گرفته شده. به محض این که بخوریش حافظه ت رو از دست می دی. این جوری دیگه نه دردی حس می کنی، نه حسرتی می خوری. بعدش بی حال می شی و بدون این که بفهمی، خواب به خواب می شی. این یکی واقعاً واسه ی تو ساخته شده. »
زنِ داغ دیده با کف دست چشم هایش را مالید و گفت « جُوزُالُقِی. »
لوکریس جسارت به خرج داد و گفت « ولی اگر هم بخوای، می تونی خودت سمِّ مورد نظرت رو بسازی. خیلی از زن ها دوست دارند بستر مرگ شون معطر باشه. مثلاً با گل انگشتانه که موجوده. چند تا گلبرگش رو می ریزی توی هاون و می کوبی. می دونی این دسته از گل ها خیلی شبیه دست شل و افتاده ی آدم های غم زده ند. وقتی خوب کوبیدیش، با آب مخلوطش کن و بجوشون. چند دقیقه بذار سرد بشه ــ تو این مدت برو آب دماغت رو بگیر و نامه ی خداحافظیت رو بنویس ــ بعد محلولِ جوشونده رو صاف کن. دوباره بذار جوش بیاد تا آبش بخار بشه. آخرسر یه ماده ی سفید و کریستالی ازش باقی می مونه که می خوریش. خوبیش اینه که گرون نیست. شاخه ی گیاه کواری هم هست که می تونی از دونه هاش تئوبرومین بگیری… »
همین حالا برای خرید کتاب مغازه ی خودکشی با تخفیف اقدام کنید
منبع : فیدیبو
مجتبی در گفته:
مغازه خودکشی آدم رو هم میترسونه هم به وجد میاره ، رمان عجیبیه!
توصیه میکنم همه افرادی که حوصله خوندن رمان های بلند رو ندارن کتاب مغازه خودکشی رو خریداری کنن
مریم در گفته:
من این کتاب رو قبلا ازتون خریدم
واقعا عالی بود ، از اون کتاب هاست که آدم دست میگیره دوست نداره ولش کنه